معنی courber
courber
منحنی شدن، خم شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با courber
courbes
courbes
مُنحَنی ها
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fourrer
fourrer
پوشاندَن، چیزهای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourrer
bourrer
پُر کَردَن، چیزهای، چَپاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tourner
tourner
چَرخاندَن، چَرخِش، چَرخیدَن، غَلتیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courtier
courtier
دَلّال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coureur
coureur
دَوَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courbure
courbure
کَجی، اِنحِنا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fourbe
fourbe
دوچِهرِه، فَریبَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couver
couver
تُخم گُذاری کَردَن، نوزادان
دیکشنری فرانسوی به فارسی