معنی mourir
mourir
مردن، بمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با mourir
courir
courir
دَویدَن، اِجرا کُنید، مُسابِقِه دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
morir
morir
مُردَن، بِمیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fournir
fournir
اِرائِه دادَن، فراهَم کُنَد، تَهیِّه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rouvrir
rouvrir
بازگُشایی کَردَن، بازگُشایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rougir
rougir
سَرازیر کَردَن، سُرخ شُدَن، قِرمِز شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sourire
sourire
لَبخَند، لَبخَند بِزَن، لَبخَند زَدَن، لَبخَندیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nourrir
nourrir
پَروَرِش دادَن، بَرایِ تَغذیِه، تَغذِیَه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mouvoir
mouvoir
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mouler
mouler
قالِب دادَن، قالِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی