معنی courtier
courtier
دلّال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با courtier
courtiser
courtiser
دادگاه کَردَن، گول زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courber
courber
مُنحَنی شُدَن، خَم شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courir
courir
دَویدَن، اِجرا کُنید، مُسابِقِه دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی