معنی pourri
pourri
فاسد، پوسیده، گندیده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با pourri
pourrir
pourrir
گَندیدَن، پوسیدِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourré
bourré
پُرشُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nourrir
nourrir
پَروَرِش دادَن، بَرایِ تَغذیِه، تَغذِیَه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mourir
mourir
مُردَن، بِمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
courir
courir
دَویدَن، اِجرا کُنید، مُسابِقِه دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pourpre
pourpre
بَنَفش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pori
pori
وَحشی گَری، وَحشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی