معنی couver
couver
تخم گذاری کردن، نوزادان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با couver
couper
couper
بُرِش کَردَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، قَطع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couler
couler
جاری بودَن، جاری شُدَن، غَرق شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fouler
fouler
پا گُذاشتَن، زیر پا گُذاشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prouver
prouver
اِثبات کَردَن، ثابِت کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
router
router
مَسیر دادَن، رُوتِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rouler
rouler
غَلتیدَن، رول کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sauver
sauver
ذَخیرِه کَردَن، ذَخیرِه کُنید، نَجَات دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
souder
souder
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chuter
chuter
سُقوط کَردَن، سُقوط
دیکشنری فرانسوی به فارسی