- گسلاننده
- پاره کننده، کسی که رشته ای را بگسلاند
معنی گسلاننده - جستجوی لغت در جدول جو
- گسلاننده
- پاره کننده جدا کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جدا کرده مقطوع
بریده، جداشده
جدا کرده مقطوع
تکان دهنده، تکاننده
اپراتور، مدیر
اسم پالانیدن، افزون کننده افزاینده. افزاینده، افزون کننده
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
بدبو کننده، فاسد کننده
کسی که دو چیز را به یکدیگر بچسباند
کسی که چیزی را در میان چیزی جا بدهد
گردش دهنده، چرخاننده، کنایه از تغییردهنده
کسی که دیگری را بگریاند، چیزی که باعث گریه شود
عبور دهنده، کسی که کاری یا امری را بگذراند و به پایان برساند
آنکه یا آنچه بگریاندگریه آور
آنکه میگرداند، محول، مدبر، مقلب
پهن کننده منبسط کننده، فرش کننده: ... فرستاد کتاب کریم خویش بسفارت رسول خویش محمد الامین و گستراننده بساط دین، منتشر کننده
پاره کردن جدا کردن: عمودی فروهشت بر گستهم که تا بگسلاند میانش زهم، وادار کردن بپاره کردن و جدا کردن
درهم و برهم کننده آشفته سازنده
بدبو کننده متعفن سازنده، فاسد کننده تباه سازنده
کسی که چیزی را در چیزی یا محلی جا دهد
بگرفتن وا دارنده، شعله ور سازنده: شمع روشن نی ز گیراننده ای یا بگیراننده ای داننده ای. (مولوی)، مقید سازنده، متصل کننده
پهن کننده
مصرف کننده
کسی که چیزی یا کسی را به چیزی یا کسی دیگر برساند متصل کننده: اتصال دهنده
فشارنده فشار دهنده عصاره گیرنده
درج کننده، نشاننده
گیرنده
کسی که چیزی از دیگری بستاند، گیرنده
پاره کردن، بریدن، پاره کردن رشتۀ چیزی