نعت فاعلی از گیراندن. کسی که شمع یا آتشی یا چراغی درگیراند. افروزندۀ آتش یا شمع یا چراغ. آنکه آتش یا شمعی برافروزد و روشن کند: شمع روشن بی ز گیراننده ای یا به گیراننده ای داننده ای. مولوی
آنکه میگرداند. مقلب. محول. مدبر: بلی در طبع هر داننده ای هست که با گردنده گرداننده ای هست. نظامی. بی تکلف پیش هر داننده هست آنکه با گردنده گرداننده هست. مولوی