معنی گستراننده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گستراننده
گستراننده
- گستراننده
- پهن کننده منبسط کننده، فرش کننده: ... فرستاد کتاب کریم خویش بسفارت رسول خویش محمد الامین و گستراننده بساط دین، منتشر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
گستراننده
- گستراننده
- پهن کننده. منتشرکننده. رجوع به گستردن و گسترانیدن و گستراندن شود
لغت نامه دهخدا
گسترانیده
- گسترانیده
- گسترده شده. پهن شده:
باد در سایۀ درختانش
گسترانیده فرش بوقلمون.
سعدی.
و رجوع به گستردن و گسترانیدن شود
لغت نامه دهخدا
گسترانده
- گسترانده
- پهن شده. منتشرشده. رجوع به گستراندن و گسترانیدن و گستردن شود
لغت نامه دهخدا