- پھیلنا
- منتشر شدن، گسترده شدن، کشیده شدن
معنی پھیلنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دارای پایی مانند پای فیل، پای پیل، فیلپا
در پزشکی مرضی که باعث متورم شدن پای انسان می شود، پاغر، داءالفیل، واریس،
نوعی سلاح شبیه گرز، نوعی قدح شراب خوری، ساغر بزرگ،برای مثال چو در «پیلپایی» قدح می کنم / به یک پیلپا پیل را پی کنم (نظامی - مجمع الفرس - پیلپا) ،
ستونی ستبر که زیر سقف می زنند تا سقف بر روی آن قرار گیرد، پیلپایه
در پزشکی مرضی که باعث متورم شدن پای انسان می شود، پاغر، داءالفیل، واریس،
نوعی سلاح شبیه گرز، نوعی قدح شراب خوری، ساغر بزرگ،
ستونی ستبر که زیر سقف می زنند تا سقف بر روی آن قرار گیرد، پیلپایه
پای پیل پای فیل، نوعی سلاح در قدیم که بشکل پای پیل بود و آنرا بجای گرز بکار میبردند و غالبا زنگیان داشتند: چو در پیلپایی قدح می کنم بیک پیلپا پیل را پی کنم. (نظامی)، قسمی ظرف شرابخواری بزرگ: چه گویی شرابی چند پیلپا بخوریم، ستونی که سقف بر آن قرار گیرد پیلپایه، مرضی است که پای آدمی ورم کند و بزرگ شود دا الفیل پاغر -7 حقه ادویه
فراموشی، فراموش کردن
شکوفه دادن، باز کردن
سست، شل
صدای انفجار دادن، منفجر شدن، ترکیدن، فوران کردن
خراشیدن، آسیاب کردن، خردکننده
محصور کردن، را احاطه کنند، احاطه کردن
باز کردن، برای باز کردن، خشمگین شدن، باز کردن قفل، باز کردن بسته بندی، باز کردن رول ها، باز کردن گره ها
زدن، هل دادن، تحریک کردن
ارسال کردن، برای ارسال، فرستادن، کشتی فرستادن
گسترش دادن، برای گسترش، چرخاندن، پراکنده کردن، پخش کردن، تکثیر کردن
یخ زدایی کردن، ذوب شدن
بریدن، پاره کردن
گرفتار کردن، گیر کردن
جوشیدن، برای شکستن
پراکنده، گسترش، انتشار، افزاینده، گسترده
هم زدن، ضرب و شتم کردن
ریختن، پرتاب کردن، دور انداختن، رها کردن، انداختن، دفع کردن
پرچم زدن، سوراخ کردن
آزار دادن، اذیّت کردن
سنگین کردن، تاب خوردن، تکان دادن، تلو تلو خوردن
ربودن، از بین بردن
دستکاری کردن، بازی کردن، سرگرم کردن، به بازی کردن، ورزش کردن
سرخوردن، لیز خوردن، صاف، لغزنده
نفخ کردن، شکوفا شدن، رونق یافتن، گل دادن، تورّم ایجاد کردن
نوشیدن، برای نوشیدن