معنی پھٹنا
پھٹنا
صدای انفجار دادن، منفجر شدن، ترکیدن، فوران کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با پھٹنا
پھوٹنا
پھوٹنا
جوشیدَن، بَرایِ شِکَستَن
دیکشنری اردو به فارسی
پلٹنا
پلٹنا
بَرگَشت دادَن، بَرگَرداندَن، بَرگَشتَن، بَرعَکس کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
گھٹنا
گھٹنا
خَفِه کَردَن، زانو
دیکشنری اردو به فارسی