معنی چھیدنا
چھیدنا
پرچم زدن، سوراخ کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با چھیدنا
چھیننا
چھیننا
رُبودَن، اَز بِین بُردَن
دیکشنری اردو به فارسی
چھیڑنا
چھیڑنا
آزار دادَن، اَذیَّت کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
چایدان
چایدان
ظرف چای
فرهنگ لغت هوشیار
چشیدنی
چشیدنی
لایق چشیدن طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بر زبان زنند
فرهنگ لغت هوشیار
چریدنی
چریدنی
قابل چریدن، درخور چریدن، ویژگی علفزاری که گیاه های آن قابل چریدن باشد
فرهنگ فارسی عمید
چشیدنی
چشیدنی
لایق و قابل چشیدن، در خور چشیدن
فرهنگ فارسی عمید
چایدان
چایدان
ظرف چای، ظرفی که در آن چای خشک نگاه دارند
فرهنگ فارسی عمید
چشیدنی
چشیدنی
لایق چشیدن، طعام یا شرابی که برای مزه کردن و آزمودن بر زبان زنند
فرهنگ فارسی معین
چھینکنا
چھینکنا
عَطسِه زدَن، عَطسِه کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی