- يُحَوِّلُ
- خودکار کردن، تبدیل می کند، تغییر دادن
معنی يُحَوِّلُ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدشکل کردن، تحریف می کند
تلاش کردن، او تلاش می کند
اشاره کردن، او مشخّص می کند، میانگین گرفتن
دشمن سازی کردن، او تحریک می کند
تحریف کردن، او تحریف می کند
جا به جا کردن، به هم می زند
بهبود بخشیدن، بهبود می یابد
تمرین کردن، او آماده می کند
تجسّم کردن، او تحقیق می کند، ایده آل کردن
اسیدی کردن، اسیدی می کند
جدول بندی کردن، او یادداشت می کند، جداول بندی کردن
راحت بخشیدن، تسهیل می کند
جایگزین کردن، او سوئیچ می کند
یارانه دادن، او تامین مالی می کند
توسعه مجدّد دادن، توسعه دهید
ناکارا کردن، غیرفعّال می کند
عادت دادن، او بر می گردد
فعّال کردن، فعّال کنید
مجاز کردن، او تفویض می کند
کاهش دادن، کاهش می دهد
تضعیف کردن، تضعیف می کند
آلوده کردن، آلوده می کند
مثال زدن، نشان می دهد، نمادین بودن
تعطیل کردن، او به تعویق می اندازد
تحلیل کردن، تجزیه و تحلیل کنید
کود دادن، او حمل می کند
مبدّل، آداپتور