معنی يُعَطِّلُ
يُعَطِّلُ
ناکارا کردن، غیرفعّال می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُعَطِّلُ
يُعَطِّرُ
يُعَطِّرُ
عِطر دادَن، او عِطر مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُؤَجِّلُ
يُؤَجِّلُ
تَعطیل کَردَن، او بِه تَعویق مِی اَندازَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَوِّلُ
يُمَوِّلُ
یارانِه دادَن، او تَامین مالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَثِّلُ
يُمَثِّلُ
مِثال زَدَن، نِشان می دَهَد، نَمادین بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُلَطِّخُ
يُلَطِّخُ
لَکِّه دار کَردَن، لَکِّه ها
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَلِّلُ
يُقَلِّلُ
کاهِش دادَن، کاهِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَطِّعُ
يُقَطِّعُ
قَطع کَردَن، او بُرِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَعِّلُ
يُفَعِّلُ
فَعّال کَردَن، فَعّال کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَيِّنُ
يُعَيِّنُ
مَنصوب کَردَن، مَنصوب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی