معنی يُدَوِّنُ
يُدَوِّنُ
جدول بندی کردن، او یادداشت می کند، جداول بندی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُدَوِّنُ
يُمَوِّلُ
يُمَوِّلُ
یارانِه دادَن، او تَامین مالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُلَوِّثُ
يُلَوِّثُ
آلودِه کَردَن، آلودِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَوِّضُ
يُقَوِّضُ
تَضعیف کَردَن، تَضعیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَوِّضُ
يُفَوِّضُ
مُجاز کَردَن، او تَفویض مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَيِّنُ
يُعَيِّنُ
مَنصوب کَردَن، مَنصوب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَوِّدُ
يُعَوِّدُ
عادَت دادَن، او بَر می گَردَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُطَوِّرُ
يُطَوِّرُ
تَوسِعَه مُجَدَّد دادَن، تَوسِعَه دَهید
دیکشنری عربی به فارسی
يُشَوِّهُ
يُشَوِّهُ
بَدشِکل کَردَن، تَحرِیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُسَخِّنُ
يُسَخِّنُ
گَرم کَردَن، گَرم مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی