معنی يُقَلِّلُ
يُقَلِّلُ
کاهش دادن، کاهش می دهد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُقَلِّلُ
يُحَلِّلُ
يُحَلِّلُ
تَحلیل کَردَن، تَجزِیَه و تَحلیل کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
يُؤَجِّلُ
يُؤَجِّلُ
تَعطیل کَردَن، او بِه تَعویق مِی اَندازَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَوِّلُ
يُمَوِّلُ
یارانِه دادَن، او تَامین مالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَثِّلُ
يُمَثِّلُ
مِثال زَدَن، نِشان می دَهَد، نَمادین بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَيِّمُ
يُقَيِّمُ
اَرزیابی کَردَن، اَرزیابی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَيِّدُ
يُقَيِّدُ
مَحدود کَردَن، او مَحدود مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَوِّضُ
يُقَوِّضُ
تَضعیف کَردَن، تَضعیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَطِّعُ
يُقَطِّعُ
قَطع کَردَن، او بُرِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَسِّمُ
يُقَسِّمُ
تَقسیم کَردَن، او قَسَم مِی خُورد
دیکشنری عربی به فارسی