معنی يُحَرِّضُ
يُحَرِّضُ
دشمن سازی کردن، او تحریک می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُحَرِّضُ
يُحَمِّضُ
يُحَمِّضُ
اَسیدی کَردَن، اَسیدی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُحَرِّكُ
يُحَرِّكُ
جا بِه جا کَردَن، بِه هَم مِی زَند
دیکشنری عربی به فارسی
يُحَرِّفُ
يُحَرِّفُ
تَحرِیف کَردَن، او تَحرِیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَوِّضُ
يُقَوِّضُ
تَضعیف کَردَن، تَضعیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَوِّضُ
يُفَوِّضُ
مُجاز کَردَن، او تَفویض مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَرِّجُ
يُفَرِّجُ
آزاد کَردَن، تَسکِین مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَرِّقُ
يُغَرِّقُ
باتلاقی کَردَن، او دَر حالِ غَرق شُدَن اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَرِّبُ
يُغَرِّبُ
بیگانِه کَردَن، او بیگانِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَرِّفُ
يُعَرِّفُ
آشِنا کَردَن، تَعرِیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی