معنی يُشَوِّهُ
يُشَوِّهُ
بدشکل کردن، تحریف می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُشَوِّهُ
يُشَبِّهُ
يُشَبِّهُ
مُقایِسِه کَردَن، شَبیه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يُوَجِّهُ
يُوَجِّهُ
اِشارِه کَردَن، او کارگَردانی مِی کُند، واگُذار کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُنَبِّهُ
يُنَبِّهُ
هُشدار دادَن، او هُشدار مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَوِّلُ
يُمَوِّلُ
یارانِه دادَن، او تَامین مالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُلَوِّثُ
يُلَوِّثُ
آلودِه کَردَن، آلودِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَوِّضُ
يُقَوِّضُ
تَضعیف کَردَن، تَضعیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَوِّضُ
يُفَوِّضُ
مُجاز کَردَن، او تَفویض مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَوِّدُ
يُعَوِّدُ
عادَت دادَن، او بَر می گَردَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُطَوِّرُ
يُطَوِّرُ
تَوسِعَه مُجَدَّد دادَن، تَوسِعَه دَهید
دیکشنری عربی به فارسی