جدول جو
جدول جو

معنی وَسَّعَ - جستجوی لغت در جدول جو

وَسَّعَ
گسترش دادن، گسترش دهید
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ترساندن، وحشت
دیکشنری عربی به فارسی
تکّه تکّه کردن، بریدن، تکّه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تقسیم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
غبار پاشیدن، شستن، پاکسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
شاخه کردن، شاخه
دیکشنری عربی به فارسی
تفسیر کردن، او توضیح داد
دیکشنری عربی به فارسی
هماهنگ کردن، طرح بندی
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نوع دادن، نوع، تنوّع دادن
دیکشنری عربی به فارسی
ایجاد کردن، کودک
دیکشنری عربی به فارسی
وقف کردن، توقّف، نقطه گذاری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
حرمت گذاشتن، او احترام می گذارد
دیکشنری عربی به فارسی
زمان بندی کردن، زمان
دیکشنری عربی به فارسی
صرف کردن، ذخیره کنید
دیکشنری عربی به فارسی
لمینت کردن، او درخشید
دیکشنری عربی به فارسی
پارک کردن، تاسیس کرد
دیکشنری عربی به فارسی
امضا کردن، او افتاد
دیکشنری عربی به فارسی
بهینه کردن، او بهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
مرکز قرار دادن، وسط، واسطه گری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بالش گذاشتن، و بلاک کرد
دیکشنری عربی به فارسی
توزیع کردن، توزیع کنید
دیکشنری عربی به فارسی
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، پاشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
سادە کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، خامه ای
دیکشنری عربی به فارسی
رسمی کردن، هزینه
دیکشنری عربی به فارسی
پل زدن، پل
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
صنعتی کردن، ساختن
دیکشنری عربی به فارسی
هدر دادن، هدر داد
دیکشنری عربی به فارسی
قانون گذاری کردن، قانونی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ملّی کردن، وطن
دیکشنری عربی به فارسی