- وَسَّعَ
- گسترش دادن، گسترش دهید
معنی وَسَّعَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترساندن، وحشت
شکستن
تکّه تکّه کردن، بریدن، تکّه کردن
تقسیم کردن
غبار پاشیدن، شستن، پاکسازی کردن
شاخه کردن، شاخه
تفسیر کردن، او توضیح داد
هماهنگ کردن، طرح بندی
شجاع بودن، تشویق شد، تشویق کردن
نوع دادن، نوع، تنوّع دادن
ایجاد کردن، کودک
وقف کردن، توقّف، نقطه گذاری کردن
حرمت گذاشتن، او احترام می گذارد
زمان بندی کردن، زمان
صرف کردن، ذخیره کنید
لمینت کردن، او درخشید
پارک کردن، تاسیس کرد
امضا کردن، او افتاد
بهینه کردن، او بهبود یافت
مرکز قرار دادن، وسط، واسطه گری کردن
بالش گذاشتن، و بلاک کرد
توزیع کردن، توزیع کنید
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
لکّه انداختن، پاشیدن
سادە کردن، تمدید کنید
لکّه انداختن، خامه ای
رسمی کردن، هزینه
پل زدن، پل
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
صنعتی کردن، ساختن
هدر دادن، هدر داد
قانون گذاری کردن، قانونی کرد
ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
ملّی کردن، وطن