معنی فَزَّعَ
فَزَّعَ
ترساندن، وحشت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با فَزَّعَ
فَرَّعَ
فَرَّعَ
شاخِه کَردَن، شاخِه
دیکشنری عربی به فارسی
وَزَّعَ
وَزَّعَ
تَوزِیع کَردَن، تَوزِیع کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
فَزَعَ
فَزَعَ
دَوَندَن، وَحشَت
دیکشنری عربی به فارسی
بَقَّعَ
بَقَّعَ
لَکِّه اَنداختَن، پاشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَزَّرَ
حَزَّرَ
مُعَمّا حَلّ کَردَن، او حَدس زَد
دیکشنری عربی به فارسی
خَزَّنَ
خَزَّنَ
ذَخیرِه کَردَن، فُروشگاه
دیکشنری عربی به فارسی
صَنَّعَ
صَنَّعَ
صَنعَتی کَردَن، ساختَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَيَّعَ
ضَيَّعَ
هَدَر دادَن، هَدَر داد
دیکشنری عربی به فارسی
عَزَّزَ
عَزَّزَ
قَوی کَردَن، تَقوِیت شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی