جدول جو
جدول جو

معنی نَسَّقَ - جستجوی لغت در جدول جو

نَسَّقَ
هماهنگ کردن، طرح بندی
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غبار پاشیدن، شستن، پاکسازی کردن
دیکشنری عربی به فارسی
کپی کردن، کپی ها، فتوکپی گرفتن، رونوشت برداری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بیان کردن، تلفّظ، تلفّظ کردن، ادای کلمات کردن
دیکشنری عربی به فارسی
مستند کردن، اعتماد کرد
دیکشنری عربی به فارسی
بالش گذاشتن، و بلاک کرد
دیکشنری عربی به فارسی
مرکز قرار دادن، وسط، واسطه گری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
گسترش دادن، گسترش دهید
دیکشنری عربی به فارسی
جستجو کردن، فضولی
دیکشنری عربی به فارسی
طعم دادن، طعم و مزّه
دیکشنری عربی به فارسی
نوع دادن، نوع، تنوّع دادن
دیکشنری عربی به فارسی
نسّاب، یک نسب شناس
دیکشنری عربی به فارسی
پاک کردن، تمیز کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سازماندهی کردن، او سازماندهی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
تفسیر کردن، او توضیح داد
دیکشنری عربی به فارسی
فردی سازی کردن، تفاوت، تمیز دادن، تشخیص دادن
دیکشنری عربی به فارسی
پاره کردن
دیکشنری عربی به فارسی
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تصویب کردن، صداقت، تأیید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
سادە کردن، تمدید کنید
دیکشنری عربی به فارسی
بهینه کردن، او بهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
تصحیح کردن، او بررسی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
لکّه انداختن، خامه ای
دیکشنری عربی به فارسی
پل زدن، پل
دیکشنری عربی به فارسی
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
دیکشنری عربی به فارسی
طلاق گرفتن، او طلاق گرفت
دیکشنری عربی به فارسی
تقسیم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
عمیق تر کردن، عمق
دیکشنری عربی به فارسی
آویزان کردن، نظر داد، پرچم زدن
دیکشنری عربی به فارسی
محدود کردن، باریک، تنگ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رسمی کردن، هزینه
دیکشنری عربی به فارسی
پارک کردن، تاسیس کرد
دیکشنری عربی به فارسی
ساختار دادن، بافتن
دیکشنری عربی به فارسی