معنی نَطَقَ
نَطَقَ
بیان کردن، تلفّظ، تلفّظ کردن، ادای کلمات کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با نَطَقَ
نَطاقَ
نَطاقَ
دامَنِه داشتَن، مَحدودِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَطلَقَ
أَطلَقَ
پَخش کَردَن، او شِلّیک کَرد، راه اَندازی کَردَن، آزاد کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَطَلَ
بَطَلَ
باطِل کَردَن، قَهرِمان
دیکشنری عربی به فارسی
بَصَقَ
بَصَقَ
تُف اَنداختَن، تُف
دیکشنری عربی به فارسی
بَرَقَ
بَرَقَ
دِرَخشیدَن، رَعد و بَرق، دِرَخشِش داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَقَ
حَلَقَ
حَلقِه زَدَن، اِصلاح، اِصلاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَطَمَ
حَطَمَ
شِکَستَن، او شِکَست
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَقَ
حَرَقَ
سوزاندَن، سوختَن، سوزاندَن جَسَد، آسیب رِساندَن با حَرارَت
دیکشنری عربی به فارسی
خَنَقَ
خَنَقَ
خَفِه کَردَن، دَریچِه گاز
دیکشنری عربی به فارسی