- غَارِيّ
- غارمانند
معنی غَارِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مد روز، مدرن
انقلابی
غیر نظامی، محاوره ای، عامیانه
شورشگر، نافرمان
سنگلاخی، سنگی
دنیوی، عادی، رایج، معمولی، دشمنانه، منظّم
پشمالو، مادرزادی
ماورایی، سحر و جادو
گلی، صورتی، گلابی
بودجه ای، مالی
اجباری، قانع کننده
کاخ مانند، کوتاه
پر سر و صدا، پاداش
اساسی، رادیکال
همسایگی، در حال انجام است، کناری
ممنوع، مسدود کردن
بی فایده، برهنه
گازی، مهاجم
آتشبازی، آتشین
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
گریه کنان، گریه کردن
باغبان، ناسپاس
منحصر به فرد، انحصاری
ارجاعی، نشان دهنده
جاری، در حال حاضر
حاشیه ای، پابرهنه
خون آشام، خونین
خیریّه
ذاتی، خود
تاریخ
فاشیستی، فاشیست