معنی حَظرِيّ
حَظرِيّ
ممنوع، مسدود کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با حَظرِيّ
حَصرِيّ
حَصرِيّ
مُنحَصِر بِه فَرد، اِنحِصاری
دیکشنری عربی به فارسی
بَحرِيّ
بَحرِيّ
اُقیانوسی، دَریایی، مَربوط بِه دَریا
دیکشنری عربی به فارسی
حَقِّيّ
حَقِّيّ
قانونی، اَساسنامِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَرفِيّ
حَرفِيّ
حَرفی، کَلَمِه بِه کَلَمِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَربِيّ
حَربِيّ
جَنگ طَلَب، نِظَامی
دیکشنری عربی به فارسی
حَجَرِيّ
حَجَرِيّ
سَنگی، سَنگ، سَنگریزِه ای، سَنگ نِگاری
دیکشنری عربی به فارسی
حَتمِيّ
حَتمِيّ
حَتمی، اِجتِناب ناپَذیر
دیکشنری عربی به فارسی
حَالِيّ
حَالِيّ
جاری، دَر حالِ حاضِر
دیکشنری عربی به فارسی
حَافِيّ
حَافِيّ
حاشیِه ای، پابِرِهنِه
دیکشنری عربی به فارسی