جدول جو
جدول جو

معنی سَكَّنَ - جستجوی لغت در جدول جو

سَكَّنَ
خاموش کردن، مسکّن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحویل دادن، صلح
دیکشنری عربی به فارسی
پایین زدن، لگد زدن
دیکشنری عربی به فارسی
فشار وارد کردن، برای تمرکز، بانک کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دنده گذاری کردن، او نصب کرد، ترکیب کردن، پیکربندی کردن، نصب کردن، لوله کشیدن، رگبار زدن
دیکشنری عربی به فارسی
آسان کردن، آسان
دیکشنری عربی به فارسی
سیاه کردن، سیاه
دیکشنری عربی به فارسی
ضخیم کردن، ماهی
دیکشنری عربی به فارسی
نشت کردن، ازدحام
دیکشنری عربی به فارسی
فهرست کردن، ثبت نام کنید، ریختن، ثبت کردن، ثبت نام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تزئین کردن، زیبا، آراستن
دیکشنری عربی به فارسی
ملایم کردن، قابل انعطاف، نرم کردن
دیکشنری عربی به فارسی
رنگ کردن، رنگ، خم کردن، رنگ دادن
دیکشنری عربی به فارسی
قانونی کردن، او مدوّن شد
دیکشنری عربی به فارسی
در نظر گرفتن، فکر کردن، دوباره فکر کردن
دیکشنری عربی به فارسی
طعم دادن، طعم و مزّه
دیکشنری عربی به فارسی
علّت آوردن، یک دلیل
دیکشنری عربی به فارسی
تشکیل دادن، ظاهر، شکل دادن
دیکشنری عربی به فارسی
توانا کردن، فعّال شد
دیکشنری عربی به فارسی
بهینه کردن، او بهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
گرم شدن بیش از حد، او گرم شد
دیکشنری عربی به فارسی
ساکن شدن، مسکن، سکونت داشتن، سکنه گذاری کردن، آرام کردن
دیکشنری عربی به فارسی
تأیید کردن، او تأیید کرد، دوباره تاکید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
نشان دادن، بین
دیکشنری عربی به فارسی
بیمه کردن، امنیّت
دیکشنری عربی به فارسی
تقویت کردن، قلعه، مطمئن شدن
دیکشنری عربی به فارسی
تاریخ نگاری کردن، او یادداشت کرد، یادداشت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
برعکس کردن، معکوس
دیکشنری عربی به فارسی
دود کردن، سیگار کشید
دیکشنری عربی به فارسی
خانگی کردن، اهلی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
حدس زدن، حدس بزن
دیکشنری عربی به فارسی
ذخیره کردن، فروشگاه
دیکشنری عربی به فارسی
مشخّص کردن، چشم، تعیین کردن، کالیبره کردن، نامزد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
ضمانت دادن، در داخل
دیکشنری عربی به فارسی
ملّی کردن، وطن
دیکشنری عربی به فارسی