معنی سَكَنَ سَكَنَ ساکن شدن، مسکن، سکونت داشتن، سکنه گذاری کردن، آرام کردن ساکِن شُدَن، مَسکَن، سُکونَت داشتَن، سَکَنِه گُذاری کَردَن، آرام کَردَن دیکشنری عربی به فارسی