معنی دَجَّنَ
دَجَّنَ
خانگی کردن، اهلی کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با دَجَّنَ
دَوَّنَ
دَوَّنَ
تاریخ نِگاری کَردَن، او یادداشت کَرد، یادداشت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
دَخَّنَ
دَخَّنَ
دود کَردَن، سیگار کِشید
دیکشنری عربی به فارسی
أَجَّلَ
أَجَّلَ
بِه تَعویق اَنداختَن، باشِه، تَعویق اَنداختَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَيَّنَ
بَيَّنَ
نِشان دادَن، بین
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَّنَ
أَمَّنَ
بیمِه کَردَن، اَمنیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
بَجَّلَ
بَجَّلَ
اِحتِرام گُذاشتَن، اَرج نَهادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَصَّنَ
حَصَّنَ
تَقوِیت کَردَن، قَلعِه، مُطمَئِن شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَسَّنَ
حَسَّنَ
بِهینِه کَردَن، او بِهبود یافت
دیکشنری عربی به فارسی
دَوَّرَ
دَوَّرَ
گَشت زَدَن، نَقش
دیکشنری عربی به فارسی