- رَسَّمَ
- رسمی کردن، هزینه
معنی رَسَّمَ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سر و سامان کردن، مرتّب کردن، آهنگسازی کردن، ترتیب دادن، رتبه بندی کردن، دوباره مرتّب کردن
فشار وارد کردن، برای تمرکز، بانک کردن
دنده گذاری کردن، او نصب کرد، ترکیب کردن، پیکربندی کردن، نصب کردن، لوله کشیدن، رگبار زدن
مرطوب کردن، مرطوب
نقّاش، هنرمند، تصویرگر
مجوّز دادن، او مجوّز داد
خوش آمد گفتن، او استقبال کرد
به آرامی ضربه زدن، نوازش کردن
ترساندن، او وحشت کرده بود، وحشت زدگی ایجاد کردن
تحویل دادن، صلح
معرّفی کردن، پا، ارائه دادن، فداکاری کردن، تحویل دادن
سرزنش کردن
شکستن
معتبر کردن، سخاوت
ارزیابی کردن، ارزیابی کنید، دوباره ارزیابی کردن
پایین زدن، لگد زدن
طرّاحی کردن، او مصمّم بود
لکّه انداختن، خامه ای
ویران کردن، او شکست
پارک کردن، تاسیس کرد
تقسیم کردن
نمودار کشیدن، هزینه، کشیدن، ترسیم کردن، نقشه کشیدن، امتیاز دادن، طرح زدن
بیمار کردن، او مریض شد
بنیاد گذاشتن، تاسیس شد، ایجاد کردن
سادە کردن، تمدید کنید
بهینه کردن، او بهبود یافت
تورّم ایجاد کردن، بزرگ
ممنوع کردن، ممنوع، خارج از قانون اعلام کردن، تحریم کردن
قوی کردن، حمایت کند
اردوگاه زدن، اردو زد
پل زدن، پل
شجاع کردن، بدن، شخصیّت دادن، نمادین کردن
درس دادن، علم، آموزش دادن، دوباره آموزش دادن، تدریس کردن
صاف کردن، مردم