معنی رَسَمَ رَسَمَ نمودار کشیدن، هزینه، کشیدن، ترسیم کردن، نقشه کشیدن، امتیاز دادن، طرح زدن نِمودار کِشیدَن، هَزینِه، کِشیدَن، تَرسیم کَردَن، نَقشِه کِشیدَن، اِمتِیاز دادَن، طَرح زَدَن دیکشنری عربی به فارسی