- جَارِيّ
- همسایگی، در حال انجام است، کناری
معنی جَارِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگلاخی، سنگی
تاریخ
ارجاعی، نشان دهنده
مغزی، جزیره ای
انقلابی
غیر نظامی، محاوره ای، عامیانه
شورشگر، نافرمان
دنیوی، عادی، رایج، معمولی، دشمنانه، منظّم
خیریّه
مد روز، مدرن
پشمالو، مادرزادی
ماورایی، سحر و جادو
گلی، صورتی، گلابی
بودجه ای، مالی
ذاتی، خود
هوایی
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
اساسی، رادیکال
پر سر و صدا، پاداش
بی فایده، برهنه
غارمانند
آتشبازی، آتشین
اقیانوسی، دریایی، مربوط به دریا
خون آشام، خونین
گریه کنان، گریه کردن
باغبان، ناسپاس
ممنوع، مسدود کردن
منحصر به فرد، انحصاری
جاری، در حال حاضر
حاشیه ای، پابرهنه
اجباری، قانع کننده