معنی جَزَرِيّ
جَزَرِيّ
مغزی، جزیره ای
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با جَزَرِيّ
بَصَرِيّ
بَصَرِيّ
بَصَری، نوری
دیکشنری عربی به فارسی
بَشَرِيّ
بَشَرِيّ
اِنسانی، اِنسان
دیکشنری عربی به فارسی
حَجَرِيّ
حَجَرِيّ
سَنگی، سَنگ، سَنگریزِه ای، سَنگ نِگاری
دیکشنری عربی به فارسی
جَوهَرِيّ
جَوهَرِيّ
ذاتی، قابِلِ تَوَجُّه، کِیفِی، کِیفِیَّت
دیکشنری عربی به فارسی
جَسَدِيّ
جَسَدِيّ
بَدَنی، فیزیکی
دیکشنری عربی به فارسی
جَدَلِيّ
جَدَلِيّ
جَنجالی، بَحث بَراَنگیز
دیکشنری عربی به فارسی
جَبَلِيّ
جَبَلِيّ
کوهی، کوهِستانی
دیکشنری عربی به فارسی
سَحَرِيّ
سَحَرِيّ
جادویی، سِحر و جادو
دیکشنری عربی به فارسی
كَفَرِيّ
كَفَرِيّ
کُفرآمیز، تُوهین آمیز
دیکشنری عربی به فارسی