معنی ثَانِي - جستجوی لغت در جدول جو
ثَانِي
دوّم
ادامه...
دُوُّم
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ثَابِت
ثابت قدم، ثابت شده است، ثابت، محکم، پایدار
ادامه...
ثابِت قَدَم، ثابِت شُدِه اَست، ثابِت، مُحکَم، پایدار
دیکشنری عربی به فارسی
يَحنِي
تعظیم کردن، تعظیم می کند
ادامه...
تَعظیم کَردَن، تَعظیم مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
غَالِي
گران، محبوب، بی قیمت، قیمتی
ادامه...
گِران، مَحبوب، بی قِیمَت، قِیمَتی
دیکشنری عربی به فارسی
يَفنِي
رد کردن، مصرف می کند
ادامه...
رَد کَردَن، مَصرَف می کُنَد
دیکشنری عربی به فارسی
مَاضِي
گذشته
ادامه...
گُذَشتِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَانِع
بازدارنده، من مشکلی ندارم
ادامه...
بازدارَندِه، مَن مُشکِلی نَدارَم
دیکشنری عربی به فارسی
مَائِي
آبی، آب، آبکی
ادامه...
آبی، آب، آبَکی
دیکشنری عربی به فارسی
قَاسِي
بی رحم، خشن، سخت، آهنین و بی رحم
ادامه...
بی رَحم، خَشِن، سَخت، آهَنین و بی رَحم
دیکشنری عربی به فارسی
شَاكِي
شاکی، شکایت کردن
ادامه...
شاکی، شِکایَت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَمنِي
ضمنی
ادامه...
ضِمنی
دیکشنری عربی به فارسی
طَاغِي
استبدادی، ظالم
ادامه...
اِستِبدادی، ظالِم
دیکشنری عربی به فارسی
صَانِع
صنعت گر، سازنده
ادامه...
صَنعَت گَر، سازَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
عَالِي
بلند، بالا، بلندی صدا
ادامه...
بُلَند، بالا، بُلَندی صِدا
دیکشنری عربی به فارسی
ثَالِث
سوّم
ادامه...
سِوُّم
دیکشنری عربی به فارسی
ثَانِيًا
دوّمین، دوّماً
ادامه...
دوّمین، دُوُّماً
دیکشنری عربی به فارسی
ثَامِن
هشتم
ادامه...
هَشتُم
دیکشنری عربی به فارسی
ثَانَوِي
ثانویّه
ادامه...
ثانَوِیَّه
دیکشنری عربی به فارسی
جَارِي
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
ادامه...
دَوَندِه، دَر جَریان اَست، نَزدِیکی، دَر حالِ اَنجام اَست، جاری شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
تَالِي
دنباله دار، بعدی
ادامه...
دُنبالِه دار، بَعدی
دیکشنری عربی به فارسی
رَاوِي
راوی
ادامه...
راوی
دیکشنری عربی به فارسی
خَانِق
خفه کننده، گرفتگی
ادامه...
خَفِه کُنَندِه، گِرِفتِگی
دیکشنری عربی به فارسی
خَاوِي
متروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
ادامه...
مَتروک، خالی، ویران، بی روح، بی جان
دیکشنری عربی به فارسی
دَاعِي
مدّعی، دعوت شد، فراخوانی
ادامه...
مُدَّعی، دَعوَت شُد، فَراخوانی
دیکشنری عربی به فارسی
حَافِي
برهنه پا، پابرهنه
ادامه...
بِرِهنِه پا، پابِرِهنِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَانِق
کینه توز، بداخلاق
ادامه...
کینِه توز، بَداَخلاق
دیکشنری عربی به فارسی
بَاقِي
باقی مانده، استراحت
ادامه...
باقی ماندِه، اِستِراحَت
دیکشنری عربی به فارسی
بَالِي
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
ادامه...
مَنسوخ، فَرسودِه، کُهنِه، بَدَوی
دیکشنری عربی به فارسی
جَانِي
مجرم، مرتکب
ادامه...
مُجرِم، مُرتَکِب
دیکشنری عربی به فارسی
وَاعِي
هوشیار، آگاهانه
ادامه...
هوشیار، آگاهانِه
دیکشنری عربی به فارسی