- أَصلِيّ
- اصلی
معنی أَصلِيّ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاخ مانند، کوتاه
نایب السلطنه، نگهبان
استاندار، یک نگهبان
عالی، در
آشکار، روشن، مشهود، شفّاف
ابزاری، به
بومی، اصیل، نمونه وار
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
توصیفی
طنزآمیز، طنز
ترجیحی، با فضیلت
شبانه
بومی، در اصل
بودجه ای، مالی
پایین، پایین تر
شنزار، شنی
سرخ کرده، سرخ شده
مد روز، مدرن
شناختی، ذهنی، منطقی، واقع گرایانه
خصمانه، متخاصم
بین المللی
جاری، در حال حاضر
منحصر به فرد، انحصاری
زمینی
قابل جداسازی، فصلنامه، فصلی
به طور اصلی، به صورت اورجینال