معنی مَقلِيّ
مَقلِيّ
سرخ کرده، سرخ شده
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با مَقلِيّ
عَقلِيّ
عَقلِيّ
شِناختی، ذِهنی، مَنطِقی، وَاقِع گَرایانِه
دیکشنری عربی به فارسی
مَالِيّ
مَالِيّ
بُودجِه ای، مالی
دیکشنری عربی به فارسی
أَصلِيّ
أَصلِيّ
اَصلی
دیکشنری عربی به فارسی
حَقِّيّ
حَقِّيّ
قانونی، اَساسنامِه
دیکشنری عربی به فارسی
حَالِيّ
حَالِيّ
جاری، دَر حالِ حاضِر
دیکشنری عربی به فارسی
دَولِيّ
دَولِيّ
بینُ المِلَلی
دیکشنری عربی به فارسی
تَقلِيل
تَقلِيل
کاهِش
دیکشنری عربی به فارسی
تَقلِيد
تَقلِيد
تَقلِید، سُنَّت، اِنتِقام جویی
دیکشنری عربی به فارسی
مَنسِيّ
مَنسِيّ
فَراموش شُدِه
دیکشنری عربی به فارسی