معنی وَلِيّ
وَلِيّ
استاندار، یک نگهبان
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با وَلِيّ
آَلِيّ
آَلِيّ
اَبزاری، بِه
دیکشنری عربی به فارسی
جَلِيّ
جَلِيّ
آشِکار، رُوشَن، مَشهود، شَفّاف
دیکشنری عربی به فارسی
عَلِيّ
عَلِيّ
عالی، دَر
دیکشنری عربی به فارسی
وَصِيّ
وَصِيّ
نایِب السَلطَنِه، نِگَهبان
دیکشنری عربی به فارسی
أَلِيف
أَلِيف
آشِنا، مُحِبَّت آمیز، اَهلی، اَهلی بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَصلِيّ
أَصلِيّ
اَصلی
دیکشنری عربی به فارسی
بَهِيّ
بَهِيّ
دِرَخشان، زَرق و بَرق دار
دیکشنری عربی به فارسی
بَلِيغ
بَلِيغ
شیوا، فَصیح
دیکشنری عربی به فارسی
بَلِيس
بَلِيس
بی کَلام، سَعادَت
دیکشنری عربی به فارسی