معنی وَصِيّ
وَصِيّ
نایب السلطنه، نگهبان
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با وَصِيّ
وَلِيّ
وَلِيّ
اُستاندار، یِک نِگَهبان
دیکشنری عربی به فارسی
وَصفِيّ
وَصفِيّ
تَوصِیفی
دیکشنری عربی به فارسی
أَصلِيّ
أَصلِيّ
اَصلی
دیکشنری عربی به فارسی
أَصِيل
أَصِيل
بومی، اَصیل، نِمونِه وار
دیکشنری عربی به فارسی
بَهِيّ
بَهِيّ
دِرَخشان، زَرق و بَرق دار
دیکشنری عربی به فارسی
آَلِيّ
آَلِيّ
اَبزاری، بِه
دیکشنری عربی به فارسی
بَصِير
بَصِير
دوربین، بَصیرَتی، عَمیق، دِلپَذیر
دیکشنری عربی به فارسی
حَصرِيّ
حَصرِيّ
مُنحَصِر بِه فَرد، اِنحِصاری
دیکشنری عربی به فارسی
خَفِيّ
خَفِيّ
پِنهانی، پِنهان شُدِه اَست، فَریبَندِه، مَخفی، دَغَلکارانِه
دیکشنری عربی به فارسی