معنی mouler - جستجوی لغت در جدول جو
mouler
قالب دادن، قالب
ادامه...
قالِب دادَن، قالِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ourler
حاشیه دوزی کردن، سجاف
ادامه...
حاشیُه دوزی کَردَن، سِجاف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
modeler
الگو ساختن، مدل
ادامه...
اُلگو ساختَن، مُدِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couver
تخم گذاری کردن، نوزادان
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نوزادان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couper
برش کردن، برش دادن، بریدن، قطع کردن
ادامه...
بُرِش کَردَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، قَطع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couleur
رنگین بودن، رنگ
ادامه...
رَنگین بودَن، رَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
modular
ماژولار، مدولار
ادامه...
ماژولار، مِدولار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
poulet
مرغی، مرغ
ادامه...
مُرغی، مُرغ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
populer
محبوب
ادامه...
مَحبوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moudre
خراشیدن، آسیاب کردن
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
morrer
مردن، برای مردن
ادامه...
مُردَن، بَرایِ مُردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
morder
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
modular
ماژولار، مدولار، تنظیم کردن
ادامه...
ماژولار، مِدولار، تَنظِیم کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
modüler
ماژولار، مدولار
ادامه...
ماژولار، مِدولار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
modular
به طور ماژولار، مدولار، ماژولار
ادامه...
بِه طورِ ماژُولار، مِدولار، ماژولار
دیکشنری آلمانی به فارسی
moeder
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری هلندی به فارسی
monter
بالا بردن، بالا رفتن، سواری کردن، صعود کردن
ادامه...
بالا بُردَن، بالا رَفتَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mourir
مردن، بمیر
ادامه...
مُردَن، بِمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fouler
پا گذاشتن، زیر پا گذاشتن
ادامه...
پا گُذاشتَن، زیر پا گُذاشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
modular
تنظیم کردن، مدولار، ماژولار
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، مِدولار، ماژولار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rouler
غلتیدن، رول کردن
ادامه...
غَلتیدَن، رول کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
moduler
تنظیم کردن، تعدیل کردن
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، تَعدِیل کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couler
جاری بودن، جاری شدن، غرق شدن
ادامه...
جاری بودَن، جاری شُدَن، غَرق شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
moler
خراشیدن، آسیاب کردن
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
router
مسیر دادن، روتر
ادامه...
مَسیر دادَن، رُوتِر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
morder
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aduler
تحسین کردن، پرستش کردن
ادامه...
تَحسِین کَردَن، پَرَستِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
meubler
تأمین کردن، تجهیز کردن
ادامه...
تَأمین کَردَن، تَجهیز کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
souder
لحیم کردن، جوش
ادامه...
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
boucler
خم کردن، حلقه زدن، فر کردن
ادامه...
خَم کَردَن، حَلقِه زَدَن، فِر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coller
چسباندن، چوب
ادامه...
چَسباندَن، چوب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douter
شک کردن، شک
ادامه...
شَک کَردَن، شَک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douleur
آسیب رسانی، درد، دردناکی
ادامه...
آسیب رِسانی، دَرد، دَردناکی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
doubler
دو برابر کردن
ادامه...
دُو بَرابَر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bouwer
سازنده
ادامه...
سازَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی