معنی moler
moler
خراشیدن، آسیاب کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با moler
mover
mover
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mouler
mouler
قالِب دادَن، قالِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
voler
voler
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن، دُزدی کَردَن، دُزدیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
doler
doler
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mover
mover
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
oler
oler
بو کَردَن، بو، بوییدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mole
mole
لَطیف، نَرم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
moer
moer
خراشیدَن، آسیاب کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی