معنی boucler
boucler
خم کردن، حلقه زدن، فر کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با boucler
boucher
boucher
قَصّابی کَردَن، قَصَّاب، گِرِفتِگی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bousculer
bousculer
هُل دادَن، شُلوغی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bourrer
bourrer
پُر کَردَن، چیزهای، چَپاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
doubler
doubler
دُو بَرابَر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
toucher
toucher
لَمس کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fouler
fouler
پا گُذاشتَن، زیر پا گُذاشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rouler
rouler
غَلتیدَن، رول کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bouclé
bouclé
فُرمی، حَلقِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mouler
mouler
قالِب دادَن، قالِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی