معنی couleur
couleur
رنگین بودن، رنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با couleur
douleur
douleur
آسیب رِسانی، دَرد، دَردناکی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coureur
coureur
دَوَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couler
couler
جاری بودَن، جاری شُدَن، غَرق شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rougeur
rougeur
قِرمِزی، سُرخی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chaleur
chaleur
گَرمایی، گَرما
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douteur
douteur
شَکّاک، مَشکوک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douceur
douceur
تَسلِیم پَذیری، آب نَبات، شیرینی، لِطافَت، مُلایِمَت، نَرمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conteur
conteur
داستان گُو، قِصِّه گُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coauteur
coauteur
هَم نَوِیسَندِه، هَمکار
دیکشنری هلندی به فارسی