معنی poulet
poulet
مرغی، مرغ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با poulet
fouler
fouler
پا گُذاشتَن، زیر پا گُذاشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rouler
rouler
غَلتیدَن، رول کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mouler
mouler
قالِب دادَن، قالِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
couler
couler
جاری بودَن، جاری شُدَن، غَرق شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
opulent
opulent
باشُکوه، مُجَلَّل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
populer
populer
مَحبوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
opulent
opulent
باشُکوه، مُجَلَّل
دیکشنری آلمانی به فارسی
foule
foule
جَمعِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pole
pole
بِبَخشید، مُتَأَسِّفَم
دیکشنری سواحیلی به فارسی