جدول جو
جدول جو

معنی kutenda - جستجوی لغت در جدول جو

kutenda
مرتکب شدن، عمل کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

محبوب کردن، دوست داشته شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
انتشار، در حال گسترش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ترکیب کردن، برای ایجاد، پیکربندی کردن، تشکیل دادن، ایجاد کردن، اختراع کردن، شکل دادن، قالب دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آزاردهنده، شکنجه، آزار دادن، اذیّت و آزار کردن، عذاب دادن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
منصوب کردن، تعیین کنید، نامگذاری کردن، مشخّص کردن، نامزد کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تف انداختن، تف کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
هدف قرار دادن، هدف
دیکشنری سواحیلی به فارسی
نگهبانی کردن، برای محافظت، پناه دادن، محافظت کردن، حفاظت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
گاز گرفتن، پوست کندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
لخته شدن، انجماد، صعود کردن، یخ زدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
صعود کردن، گیاه، سوار شدن، بالا رفتن، تشدید، کاشت کردن، کاشتن، سواری کردن، برخاستن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ترکاندن، نفوذ، نفوذ کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حاشیه ای کردن، جدا کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ساختن، برای ساختن، پایه زدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تحریف کردن، خم شدن، فرو رفتن، تا کردن، تاب برداشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عدم فعّالیّت، عمل نکردن، بی تحرّکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خلاصه کردن، سرودن، تصوّر کردن، تصویب کردن، راندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مراقبت کردن، برای مراقبت از، تأمین کردن، توجّه کردن، پرستاری کردن، نگهداری کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بی اثر کردن، لغو، محروم کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بیگانگی، جدا شدن، کناره گیری، جدایی، منعزل، انزوا، جدا بودن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حمایت کردن، دفاع کند، دفاع کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شکار کردن، برای شکار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عشق ورزیدن، دوست داشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
عمل کردن، رفتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی