ترجمه kuwinda به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuwinda
kulinda
- kulinda
- نِگَهبانی کَردَن، بَرایِ مُحافِظَت، پَناه دادَن، مُحافِظَت کَردَن، حِفاظَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kushinda
- kushinda
- فَتح کَردَن، بَرَندِه شَوید، شِکَست دادَن، غَلَبِه کَردَن، غَلَبِه آوَر، غَلَبِه پِیدا کَردَن، تَسلِیم کَردَن، پیروزی یافتَن، بُردَن، مُقاوِمَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupinga
- kupinga
- تَحرِیم کَردَن، مُقاوِمَت کُن، مُخالِفَت کَردَن، مُقابَلِه کَردَن، مُخالِف، اِعتِراض کَردَن، رَد کَردَن، بی مِیلی، مُقاوِمَت کَردَن، جَواب تُند دادَن، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی