ترجمه kupenda به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kupenda
kupanda
- kupanda
- صُعود کَردَن، گیاه، سَوار شُدَن، بالا رَفتَن، تَشدِید، کاشت کَردَن، کاشتَن، سَواری کَردَن، بَرخاستَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupinga
- kupinga
- تَحرِیم کَردَن، مُقاوِمَت کُن، مُخالِفَت کَردَن، مُقابَلِه کَردَن، مُخالِف، اِعتِراض کَردَن، رَد کَردَن، بی مِیلی، مُقاوِمَت کَردَن، جَواب تُند دادَن، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی