kupanda kupanda صُعود کَردَن، گیاه، سَوار شُدَن، بالا رَفتَن، تَشدِید، کاشت کَردَن، کاشتَن، سَواری کَردَن، بَرخاستَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
şu anda şu anda دَر حالِ حاضِر، هَمین اَلان، بِه طُورِ حاضِر یا فِعلی دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kupinda kupinda تَحرِیف کَردَن، خَم شُدَن، فُرو رَفتَن، تا کَردَن، تاب بَرداشتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی