معنی Ponder - جستجوی لغت در جدول جو
Ponder
تفکّر کردن، تأمّل کردن
ادامه...
تَفَکُّر کَردَن، تَأَمُّل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sondear
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Confer
مشورت کردن، اهدا کردن
ادامه...
مَشوِرَت کَردَن، اِهدا کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Konter
جواب دندان شکن، ضدّ حمله
ادامه...
جَواب دَندان شِکَن، ضِدِّ حَملِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
donner
اهدا کردن، دادن
ادامه...
اِهدا کَردَن، دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
monter
بالا بردن، بالا رفتن، سواری کردن، صعود کردن
ادامه...
بالا بُردَن، بالا رَفتَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tonner
رعد و برق زدن، رعد و برق
ادامه...
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tondre
بریدن، چمن زنی
ادامه...
بُریدَن، چَمَن زَنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
vender
فروختن، فروش
ادامه...
فُروختَن، فُروش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bander
چشم بند کردن، سخت گرفتن
ادامه...
چِشم بَند کَردَن، سَخت گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Poorer
فقیرتر
ادامه...
فَقیرتَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Plunder
غارت کردن
ادامه...
غارَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pioneer
پیشگام شدن، پیشگام
ادامه...
پیشگام شُدَن، پیشگام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Powdery
پودری
ادامه...
پودری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tender
لطیف بودن، مناقصه، نرم
ادامه...
لَطیف بودَن، مُناقِصِه، نَرم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fondere
ادغام کردن، ذوب شود
ادامه...
اِدغام کَردَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Wander
سرگردان شدن، سرگردان
ادامه...
سَرگَردان شُدَن، سَرگَردان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bondir
پریدن، پرش
ادامه...
پَریدَن، پَرِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fonder
بنیاد گذاشتن، یافت، پایه گذاری کردن
ادامه...
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ronger
جویدن
ادامه...
جَویدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sonder
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Wonder
تعجّب کردن، شگفتی
ادامه...
تَعَجُّب کَردَن، شگفتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Powder
پودر کردن، پودر
ادامه...
پودر کَردَن، پودر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
gronder
غرّش کردن، سرزنش کردن
ادامه...
غُرِّش کَردَن، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fondre
ذوب شدن، ذوب شود
ادامه...
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
foncer
سریع حرکت کردن، عجله
ادامه...
سَریع حَرَکَت کَردَن، عَجَلِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rondeur
گردی، گرد بودن، چاقی
ادامه...
گِردی، گِرد بودَن، چاقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sonner
زنگ زدن، حلقه، صدا دادن
ادامه...
زَنگ زَدَن، حَلقِه، صِدا دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
morder
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ondear
پرچم زدن، موج، غرّش کردن
ادامه...
پَرچَم زَدَن، مُوج، غُرِّش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
abonder
فراوان بودن، فراوان است
ادامه...
فَراوان بودَن، فَراوان اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Render
ارائه دادن، رندر کردن
ادامه...
اِرائِه دادَن، رِندِر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
inonder
سیلاب آوردن، سیل، غرق کردن
ادامه...
سِیلاب آوَردَن، سیل، غَرق کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
souder
لحیم کردن، جوش
ادامه...
لَحیم کَردَن، جوش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conter
در بر داشتن، حاوی، محدود کردن
ادامه...
دَر بَر داشتَن، حاوی، مَحدود کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی