معنی conter
conter
در بر داشتن، حاوی، محدود کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با conter
Konter
Konter
جَواب دَندان شِکَن، ضِدِّ حَملِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
monter
monter
بالا بُردَن، بالا رَفتَن، سَواری کَردَن، صُعود کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coûter
coûter
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contrer
contrer
مُقابَلِه کَردَن، شُمارندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
conteur
conteur
داستان گُو، قِصِّه گُو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contar
contar
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
contar
contar
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
conte
conte
داستان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
contoh
contoh
نِمونِه، مِثال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی