- واراندن
- باز راندن، دفع کردن، دور ساختن
معنی واراندن - جستجوی لغت در جدول جو
- واراندن
- باز راندن وضع کردن: (خوب واراندن) : (عاز لا نشان از وغا واراندند تا چنین حیز و مخنث ماندند) (مثنوی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موجب سرعت هضم گردیدن مدد کردن بهضم: اما جاذبه طعامها را بکشد و با هاضمه طعام را اندر تن بگواراند، خوشگوار ساختن
بارانیدن
با ناخن روی پوست بدن کشیدن
زجر کردن، ترساندن، پراکنده و طرد نمودن
آزاد کردن، خلاص کردن
راندن، دور کردن، بیرون کردن، پراکنده کردن
سبب باریدن شدن، چیزی را مانند باران فروریختن
بازماندن، عقب ماندن
کنایه از خسته شدن، ناتوان و درمانده شدن از انجام کاری
کنایه از حیران و سرگردان شدن
متوقف شدن، ایستادن
کنایه از خسته شدن، ناتوان و درمانده شدن از انجام کاری
کنایه از حیران و سرگردان شدن
متوقف شدن، ایستادن
بازماندن، خسته و کوفته شدن
کشیدن سر ناخن یا وسیله ای زبر بر روی پوست بدن برای رفع خارش آن
متقاعد کردن
ارث، ارثیه، ماترک
دفن، دفن کردن
به قیمت در آوردن به قیمت کم خریدن ارزان خریدن
پاشیدن متفرق کردن پراگنده کردن
فرو ریختن باران، سبب باریدن شدن
راهنمایی نمودن، به بیرون هدایت کردن، روی بکاری آوردن
یاری دادن به زائو هنگام زاییدن
فراموش شدن چیزی از کسی، بجای ماندن چیزی از کسی عمدا یا سهوا
ریختن و پاشیدن پراکنده کردن
(خاراند خاراند خواهد خاراند خاراندن بخاران خاراننده خارانیده) با سر ناخن روی پوست بدن (خود یا دیگری) کشیدن خارش دادن
خوابانیدن
بخوردن واداشتن غذا دادن
سخت افروختن، تابانیدن
تازاندتازاند خواهد تازاند بتازان تازاننده تازانده) دواندن تاختن تازانیدن
تاراند تاراند خواهد تاراند بتاران تاراننده تارانده) پراکندن متفرق ساختن، دور کردن، زجر کردن ترسانیدن
پراکنده شده، از هم پاشیده
پریشان کردن، مضطرب کردن
باز نشاندن، فرو نشاندن
برگرداندن، بازگردانیدن