واگردانیدن واگردانیدن زیر و زبر نمودن. سرنگون کردن. (ناظم الاطباء) ، بازگردانیدن. (زوزنی) (ناظم الاطباء). مراجعت دادن. (ناظم الاطباء) ، تکریر. تکرار. (زوزنی). اعاده. تردید. (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا
وا رهاندن وا رهاندن آزاد کردن رها کردن نجات دادن: (از بد پشیمان میشوی الله گویان میشوی آن دم ترا او می کشد تا وارهاند مر ترا) (دیوان کبیر) فرهنگ لغت هوشیار
برگرداندن برگرداندن بازگردانیدن، برگشت دادنرد کردن، پس آوردن، پس دادنواپس بردنپشت و رو کردن، واژگون کردنکنایه از قی کردن مثلاً هرچه خورده بود برگرداندویران کردن، خراب کردنکنایه از نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن مثلاً کارهای اخیرش من را از او برگرداند فرهنگ فارسی عمید