جدول جو
جدول جو

معنی قَارِئ - جستجوی لغت در جدول جو

قَارِئ
معتبر، خوٰاننده
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کشاورز، کاشت
دیکشنری عربی به فارسی
پیش بین، او می داند، فهمیده
دیکشنری عربی به فارسی
اتّفاقی، مناقصه گزار
دیکشنری عربی به فارسی
اختلاس گر، دزد، دزدانه
دیکشنری عربی به فارسی
خیابانی، خیابان
دیکشنری عربی به فارسی
شرط گذار، یک پلیس
دیکشنری عربی به فارسی
ولگرد، سرگردان
دیکشنری عربی به فارسی
چکنده، موجود
دیکشنری عربی به فارسی
خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
فرمانده، رهبر، مؤلّف، محدودکننده، پیشرو
دیکشنری عربی به فارسی
زورآور، فاتح، سرکوبگر، غلبه آور
دیکشنری عربی به فارسی
سرکوبگر، سرکوب کننده
دیکشنری عربی به فارسی
پرش، پریدن، پرش زا
دیکشنری عربی به فارسی
برش خورده، طبقه بندی شده، برنده، قطعی، قطع کننده، آمرانه، صریح
دیکشنری عربی به فارسی
بی رحم، خشن، سخت، آهنین و بی رحم
دیکشنری عربی به فارسی
بی پرده، صادقانه
دیکشنری عربی به فارسی
ساختگی، صندوقدار
دیکشنری عربی به فارسی
اضطراری
دیکشنری عربی به فارسی
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
دیکشنری عربی به فارسی
در حال نزدیک شدن، قایق
دیکشنری عربی به فارسی
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
دیکشنری عربی به فارسی
برتر، برجسته، بارز بودن
دیکشنری عربی به فارسی
خنک، سرد
دیکشنری عربی به فارسی
ماورایی، فراطبیعی
دیکشنری عربی به فارسی
فرسوده، ویران شده
دیکشنری عربی به فارسی
دولت مردانه، سختگیر، سخت، محض، استوار
دیکشنری عربی به فارسی
سرایدار، یک نگهبان، نگهبان، نگهبان ساختمان
دیکشنری عربی به فارسی
دنج، گرم، نوازشگر
دیکشنری عربی به فارسی
اشتباه آمیز، اشتباه
دیکشنری عربی به فارسی
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
دیکشنری عربی به فارسی
سیلابی، جارو کردن
دیکشنری عربی به فارسی
زخم زننده، آزاردهنده
دیکشنری عربی به فارسی
رانده شده، آمدن
دیکشنری عربی به فارسی