- قَارِئ
- معتبر، خوٰاننده
معنی قَارِئ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کشاورز، کاشت
پیش بین، او می داند، فهمیده
اتّفاقی، مناقصه گزار
اختلاس گر، دزد، دزدانه
خیابانی، خیابان
شرط گذار، یک پلیس
ولگرد، سرگردان
چکنده، موجود
خراب، آشکار، فریاد زننده، جیغ کش، فریاد کشیدن، جیغ زدن
فرمانده، رهبر، مؤلّف، محدودکننده، پیشرو
زورآور، فاتح، سرکوبگر، غلبه آور
سرکوبگر، سرکوب کننده
پرش، پریدن، پرش زا
برش خورده، طبقه بندی شده، برنده، قطعی، قطع کننده، آمرانه، صریح
بی رحم، خشن، سخت، آهنین و بی رحم
بی پرده، صادقانه
ساختگی، صندوقدار
اضطراری
سوزاننده، گنجه، سوزان، مشعل
در حال نزدیک شدن، قایق
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
برتر، برجسته، بارز بودن
خنک، سرد
ماورایی، فراطبیعی
فرسوده، ویران شده
مشتاق
دولت مردانه، سختگیر، سخت، محض، استوار
سرایدار، یک نگهبان، نگهبان، نگهبان ساختمان
دنج، گرم، نوازشگر
اشتباه آمیز، اشتباه
دونده، در جریان است، نزدیکی، در حال انجام است، جاری شدن
سیلابی، جارو کردن
زخم زننده، آزاردهنده
رانده شده، آمدن