جدول جو
جدول جو

معنی قلبگاه - جستجوی لغت در جدول جو

قلبگاه
(قَ)
آن قدر مکان را گویند که در آن فوج قلب تواند استاد. (آنندراج) :
گه به یک حمله سپاهی می شکست
گه به هویی قلب گاهی میدرید.
حافظ
لغت نامه دهخدا
قلبگاه
میان، وسط
تصویری از قلبگاه
تصویر قلبگاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قبرگاه
تصویر قبرگاه
جای قبر، قبرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلب گاه
تصویر قلب گاه
میان، وسط، جایی در میدان که قلب لشکر قرار بگیرد، برای مثال فرامرز با خوارمایه سپاه / بزد خویشتن تیز بر قلب گاه (فردوسی - ۵/۴۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلتگاه
تصویر غلتگاه
جای غلتیدن، محل غلت زدن، برای مثال تو را این جای ملعون غلتگاه است / بغلت آسان در او و گرد بفشان (ناصرخسرو - ۱۰۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابگاه
تصویر نابگاه
نابه گاه، ناگهان، بی وقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حربگاه
تصویر حربگاه
حرب جای، جای جنگ، میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوگاه
تصویر گلوگاه
مجرای خوراک در حلق، بلعوم، حلقوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
طربخانه، طرب سرا، محل عیش و عشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قتلگاه
تصویر قتلگاه
جای کشتن
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
محل قبرستان. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حرب جای. معرکه. میدان جنگ. مأزم. مأزق. (منتهی الارب). معترک. (محمود بن عمر ربنجنی). ملحمه. حربگه. رجوع به حرب جای شود:
به حربگاهی کو تیغ برکشد ز نیام
به صیدگاهی کو تیر برنهد به کمان.
فرخی.
پیش خردمند در این حربگاه
بیخردان را همه تن عورت است.
ناصرخسرو.
و طاهر از حربگاه گریخته برفت. (مجمل التواریخ و القصص).
به حربگاه دو کار است دشمنانش را
قفا نمودن یا تیغ بر قفا دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
طربخانه. طرب سرای. محل شادی. جایگاه طرب:
خویشتن را زتنگنای دلم
به طربگاه دل براندازد.
عرفی (از آنندراج).
گوش مخالفش به طربگاه عافیت
مغز فغان شنیده ز نی های استخوان.
ملا طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ)
دهی از دهستان جلال ازرک است که دربخش نور شهرستان بابل واقع است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جای کشتن حیوانات. (آنندراج) : مضجع، قتلگاه در جنگ. (منتهی الارب). مکان کشته شدن:
به قتلگاه وفا تا شهید او نشدم
دهان تیر بخندید و تیغ آب نخورد.
علی خراسانی.
چون محبان دگر لب تشنه همراه حسین
کاش می بودم علی در قتلگاه کربلا.
علی خراسانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَدَ)
قصبۀمرکز بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 24هزارگزی خاور نیشابور و سر راه شوسۀ عمومی تهران به مشهد است. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل و سکنۀ آن 1335 تن است. آب آن از قنات و محصولات آن غلات، انواع میوه جات و شغل اهالی زراعت و کسب و قالیچه بافی است. راه اتومبیل رو دارد. از ادارات دولتی، بخشداری، پاسگاه، ژاندارمری، صندوق پست، تلفن، دبستان، دفتر ازدواج و طلاق و ادارۀ آمار دارد. ساکنین قصبه عموماً سادات هستند و از آثار باستانی بقعۀ قدمگاه امام هشتم و یک قلعه در بالای تپه دارد. دارای 3 کافه و 10 باب دکاکین مختلفه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ)
جای نهادن قدم. جای قدم، طهارت خانه و بیت الخلاء. (آنندراج) ، جائی که پای پیامبری یا امامی و یا ولیی به آنجا رسیده باشد. جاهائی که اثر پائی در سنگ و جز آن پدیدار است و گمان برند که جای پای پیامبری یا امامی است
لغت نامه دهخدا
(قَ گَهْ)
مخفف قلب گاه:
جهاندار در قلبگه کرد جای
درفش کیانیش بر سر به پای.
نظامی (از آنندراج).
رجوع به قلبگاه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
جای غلتیدن. غلطگاه:
ترا این خاک یکسر غلتگاهست
به غلت آسان درو و گردبفشان.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آنقدر موضع از پس سر که قفا در آن واقع شود. (آنندراج) :
پشت چو کیمخت سزای درفش
چرم قفاگاه سزاوار کفش.
میرخسرو (در تعریف مغولان، از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابگاه
تصویر نابگاه
بی وقت نه بوقت خود، ناگهان: (عبدالله عباس روایت کرد از رسول علیه السلام که هیچکس نباشدکه کسی را به نابگاه بکشد بفتک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوگاه
تصویر گلوگاه
حنجره، محل گلو حلقوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاگاه
تصویر قفاگاه
پس سر چرم قفاگاه سزاروارکفش (میرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که قلب اندود سازد: هر کجا قلبکار دزد بود گر سیاست کنند مزد بود، متقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطبراه
تصویر قطبراه
میخراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتل گاه
تصویر قتل گاه
کشتنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتلگاه
تصویر قتلگاه
جای کشتن حیوانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبرگاه
تصویر قبرگاه
قبرستان
فرهنگ لغت هوشیار
جای نهادن قدم، جائی که پای پیامبری یا امامی یا ولیی بانجا رسیده باشد، جاهائی که اثر پائی در سنگ و جز آن پدیدار است دهکده ای در 03 کیلومتری شرق نیشابور به مشهد که جای پای مبارک حضرت امام رضا علیه السلام در آن منقوش است و گنبد و بارگاهی دارد و بهمین جهت قدمگاه معروف شده و محل زیارت شیعیان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلتگاه
تصویر غلتگاه
جای غلتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طربگاه
تصویر طربگاه
محل شادی، طربخانه
فرهنگ لغت هوشیار
دل لشکر میانه لشکر میان وسط، جایی که قلب لشکر آن را اشغال کند: بیامد فرامرز پیش سپاه بزد خویشتن تیز بر قلبگاه
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی کوتاه به شکل استوانه که آن را روی پشت بام غلطانند تا هموار و محکم شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتلگاه
تصویر قتلگاه
((قَ))
جای کشته شدن، جای کشتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلوگاه
تصویر گلوگاه
((گَ))
حنجره، گذرگاهی که بتوان از آن وارد جایی شد
فرهنگ فارسی معین